رسماً و قانونن خواهر شوهر شدم و اسماً کوزت
سلام سلام صد تا سلام...! جونم براتون بگه که این چند وقته اونقدر مراسم بله برون و عقدکنون و ... خان داداشی و خواهری (دوتا عقد توی یه هفته) درگیرمون کرده که وقت سرخاروندن نداشتیم... البته مراسم غیر رسمی شون به این سرعت نبود اما وقتی رو دور افتاد (به خاطر فوت عمو عقب افتاد) یه هو همه چی پشت سر هم اجرا شد... در نتیجه الان که بنده در خدمت تونم دیگه به طور رسمی هم خواهر شوهر شدم و هم خواهر زن (قبلاً هم شده بودم) رفت پی کارش... هر چند جای خواهر کوچیک تره هزارتا خالی بود اما من سعی کردم به نحو احسن نقش اون رو هم اجرا کنم!!!! به نظرم خیلی لذت داره داداش و خواهر آدم توی یه هفته ازدواج کنن... داداشی که لحظه لحظه کودکی و بزرگ شدن و مرد شدن ش رو نظار...